diary

ساخت وبلاگ
چطور یه عده میتونن انقدر بیشعور باشن که تو گستاخ بودن، منفور بودن و غیرقابل تحمل بودن،  بینظیر باشن 

الان دقیقا یاد این افتادم :

"او در تمام فصل ها بیشعور بود

در بیابان ها یا در خیابان ها

در سنگر یا در بندر "

البته من باید اینو تصحیح کنم بجای او بنویسم آنها  

 

diary...
ما را در سایت diary دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : justtmee00 بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 12 آذر 1397 ساعت: 0:05

هو الرؤوف

یه حسایی تو شبای بارونی هست که تو روزای بارونی نيست!

اینکه با صدای بارون خوابت ببره...

اینکه آسمون بیداره وقتی تو خوابی...

میگن بارون، گریه ی آسمونه!

ولی بنظر من همش زیر سر دوتا بچه ابر شیطونه!

که باهم دعواشون میشه

و کارشون به زد و خورد میکشه و گرومپ گرومپ صدای کتک کاریشون تو زمین میپیچه...

آخر سر هم اونی که دل نازکتره به گریه میفته! 

diary...
ما را در سایت diary دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : justtmee00 بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 12 آذر 1397 ساعت: 0:05

مادری جانم ! تازه بعد از چندماه داره باورم میشه نبودنتو!

تازه داره باورم میشه

نداشتن دستای گرمتو،

ندیدن نگاه با محبتتو 

و نشنیدن صدای مهربونتو!

دلم برات تنگ شده !

برای دعاهای خیری که همیشه برامون میکردی!

یادمه وقتی ابتدایی بودم،  تا نمیگفتی انشاالله امروز هم بیست بگیری،  ازت دل نمیکندم و سوار ماشین سرویس نمیشدم!انگار با این یه جمله کل روزمو بیمه میکردی!

مادری جانم! هنوزم به دعاهات محتاجم!به دلداریات! به مرهم بودنت! 

دلم نمیخواد این نبودنتو!

 

diary...
ما را در سایت diary دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : justtmee00 بازدید : 127 تاريخ : دوشنبه 12 آذر 1397 ساعت: 0:05